تحلیل تکنیکال چیست؟ (به همراه تاریخچه)
یک سرمایه گذار و تحلیل گر معتقد است که فاکتورهای بنیادی، سیاسی، جغرافیایی، اقتصادی و همه موارد مربوطه در قیمت یک سهم تاثیر گذار است. اما تحلیلگران تکنیکال، از دلایل اصلی تغییر قیمت صرف نظر می کند و به روندهای قیمتی توجه می کنند
Warning: Undefined property: WP_Error::$taxonomy in /home/admin/domains/sahamir-ac.com/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/query-control/classes/elementor-post-query.php on line 255
تحلیل تکنیکال چیست؟ (به همراه تاریخچه)
تحلیل تکنیکال، واژه ای که سرمایه گذاران بورسی مکرر آن را به زبان می آورند و از آن برای تحلیل های سرمایه گذاری خود استفاده می کنند.
یک سرمایه گذار و تحلیل گر معتقد است که فاکتورهای بنیادی، سیاسی، جغرافیایی، اقتصادی و همه موارد مربوطه در قیمت یک سهم تاثیر گذار است. اما تحلیلگران تکنیکال، از دلایل اصلی تغییر قیمت صرف نظر می کند و به روندهای قیمتی توجه می کنند
مروری بر چگونگی شکل گیری تحلیل تکنیکال
اما بهتر است برای شروع و بیان جزئیات تحلیل تکنیکال تاریخچه شکل گیری این نوع تحلیل را بیان کنیم:
چارلز هنری داو روزنامه نگاری آمریکایی بود که در سن 29 سالگی به شهر نیویورک رفت و سپس وارد بازار سرمایه شد. او به عنوان یک خبرنگار شروع به نوشتن گزارش ها و مقالات در این زمینه کرد.
او سپس در یک روزنامه آمریکایی مشغول به فعالیت شد و از فرد دیگری به اسم ادوارد دیویس جونز که در زمینه نوشتن گزارش های مالی مهارت داشت، دعوت به همکاری کرد. آنها در سال 1882 خبرگزاری خودشان را به اسم داوجونز تاسیس کردند.
پس از مدتی شریک دیگری با نام چارلز برگ به آن ها پیوست. آن ها در مدت کوتایی بیش از هزار مشترک برای نشریه خود جذب کردند. نشریه انها به یکی از تخصصی ترین منابع خبری و مطالعاتی سرمایه گذاران تبدیل شد
تحلیل تکنیکال، تحلیلی از چارلز داو
داو در سال 1889 به عنوان سردبیر در روزنامه «وال استریت ژورنال» مشغول به کار شد. نظریات وی به مرور تکامل یافت. وی در مدت به بررسی روند قیمت سهام ها پرداخت.
داو مقالات متعددی در وال استریت ژورنال منتشر کرد و این امر باعث آشنایی هرچه بیشتر مردم با نظریات وی شد. پژوهش های او در رابطه با بازار سهام آمریکا مبنایی برای تحلیل های تکنیکال را در طی 100 سال اخیر شکل داد.
تمرکز نظریه و مبانی او بر ساختار حرکت و روند قیمت ها بود، بعدها پیروانش با تکمیل نظریات او توانستند نظریه های تحلیل تکنیکال را گسترش دهند.
آخرین نوشته وی در سال 1902 منتشر شد و سپس او 8 ماه بعد در سن 51 سالگی درگذشت؛ اکنون نظریات وی با عنوان (نظریات داو)، مبانی و فلسفه بازار سهام را شکل داده است.
اصول تحلیل تکنیکال
از این رو افرادی که قصد یادگیری تحلیل های تکنیکال را دارند، می بایستی ابتدا مبانی نظریات داو را بررسی و مطالعه کنند، که در ادامه به آن می پردازیم:
- اصل اول:
همه چیز در قیمت نهفته است : تحلیلگران تکنیکال این اصل را مهمترین باور خود می دانند. از دید آنان مهمترین عامل در بازار روند قیمت است که از عرضه و تقاضا تبعیت می کند. بنابراین اگر تقاضا از عرضه بیشتر شود، قیمت سهام افزایش و اگر عرضه از تقاضا بیشتر شود، قیمت سهام کاهش پیدا می کند.
- اصل دوم:
قیمت سهام دارای روند است و تغییرات قیمت تصادفی نیست: بر اساس نظر تحلیل تکنیکال همانند قانون اول نیوتن قیمت ها علاقه دارند در مسیر فعلی خود حرکت کنند، مگر اینکه عوامل بازدارنده ای آن را از حرکت فعلی خود منحرف کند.
- اصل سوم:
واکنش به محرک های بازار، تکرار می شود: از اصول مهم دیگر در تحلیل تکنیکال اعتقاد به تکرار تاریخ است. تحلیلگران تکنیکال معتقد هستند که بیش از 100 سال است که روند قیمت ها از اصول مهمی مانند حمایت ها، مقاومت ها و کانال های قیمتی تبعیت می کنند.
امواج الیوت در تحلیل تکنیکال
امواج الیوت در تحلیل تکنیکال
سال های بعد شخصی به نام الیوت سبک جدیدی از تحلیل تکنیکال را معرفی کرد و معتقد بود که قیمت ها در امواج مشخصی حرکت می کنند. وی در سال 1938 کتاب خودش را با عنوان اصول موج به عنوان اولین مرجع امواج الیوت منتشر کرد.
یکی از ابتدایی ترین تعاریفی که در مورد امواج الیوت بیان شد، این بود که بازار سرمایه بر اساس یک ریتم مکرر شامل 5 موج افزایشی حرکت می کند و در ادامه با 3 موج کاهشی همراه می شود.
امواج الیوت دارای سه اصل اساسی است:
- در نظریه امواج الیوت به امواج و اشکال اشاره می شود که مهمترین جز نظریه محسوب می شود.
- برای تعیین نقاط صحیح و قیمت های هدف از ارتباط امواج و برای تایید کردن آن از روابط زمانی استفاده می شود.
- نظریه امواج الیوت برای میانگین بازارهای بزرگ سرمایه بکار می رود.
شناخت الگوهای پرایس اکشن
پرایس اکشن از روش های بسیار موثری در معامله گری بازار سرمایه است. در این روش معامله گران نوسانات قیمت، الگوهای نموداری، حجم معاملات و دیگر اطلاعات را برای ورود به معاملات با یکدیگر ترکیب می کنند.
استفاده از این روش به آموزش نیاز دارد که معامله گر متوجه شود بازار چگونه حرکت می کند و ساختارهای آن را شناسایی کند. مزیت این روش این است که تقریبا در هر بازاری قابل استفاده است. بازار سهام فارکس، بازار آتی و غیره.
یکی از محبوب ترین نوع از پرایس اکشن معامله گران به Tape Trader معروف است، این نوع از پرایس اکشن برای انجام معاملات خود نیازی به چارت ندارد و تنها به دنبال مناطق حمایتی و مقاومتی برای کسب سود است. ابزار اصلی آنها در پنجره Time و Sales و یا گاهی Depth of Market خلاصه میشود
معرفی انواع الگوها و ستاپهای پرایس اکشن
اجزاء مختلف یک شمع عبارتند از:
- قیمت باز: اولین قیمت
- قیمت پایانی: آخرین قیمت
- بالا: بالاترین قیمت
- پایین: پایین ترین قیمت
- بدنه: بخشی از شمع که بین قیمت باز و بسته قرار دارد.
- دُم یا سایه (بالایی و پایینی): قسمتی از شمع که بین قیمت باز و پایانی قرار ندارد.
- شمع اصلاحی: شمع اصلاحی بدنه ندارد یعنی قیمت باز شدن و پایانی هر دو یکی هستند، بنابراین هیچ تغییر در طی آن دوره زمانی رخ نداده است. به این شمع اصلاحی میگویند چون بازار در آن شمع فقط بین یک سقف و کف در نوسان بوده، در چنین حالتی اگر تایم فریم پایینتر را ببینیم ممکن است در آن شمع یک دامنه معاملاتی شکل گرفته باشد.
- شمع روندی: شمعهای روندی یا صعودی هستند یا نزولی که حتما باید بدنه داشته باشند. یعنی نقطه پایانی شمع از نقطه شروع شمع فاصله دارد.
- شمع روند صعودی: در چنین شمعی، قیمت پایانی بالاتر از قیمت اولین معامله قرار میگیرد. ممکن است که بازار در آن شمع چند مرتبه بین قیمت بالاو پایین نوسان کرده باشد ولی در آخر بالاتر از قیمت اولین معامله، بسته شده است.
- شمع روند نزولی: در چنین شمعی، قیمت پایانی پایینتر از قیمت اولین معامله قرار میگیرد.
- شمعهای در جهت روند: اینگونه شمعها، شمعهایی هستند که در جهت روند بازار هستند. یعنی شمع روند صعودی در یک بازار صعودی، همان شمع در جهت روند است و در بازار نزولی، شمع روند نزولی همان شمع در جهت بازار است.
- شمعهای مخالف روند: شمعهایی هستند که در جهت مخالف روند شکل بگیرند.
- شمعهای فرار (BAB): اینگونه شمعها، شمعهایی هستند که به اندازه دو انجراف معیار از اندازه متوسط بزرگتر هستند.
- شمعهای بدون سایه: شمع بدون سایه یعنی شمع روندی که تماما بدنه است و هیچ سایه ای در بالا و پایین آن وجود ندارد.
بعضی از شمعها فقط در یک طرف سایه ندارند. مثلا سایه بالایی دارند و سایه پایینی ندارند. وقتی در یک روند قوی، شمع بدون سایه شکل میگیرد به این معنی است که در طول آن شمع فشار خرید یا فروش یکسان بوده است، بنابراین این حالت یک سیگنال قوی برای ادامه روند است.
در چنین حالتی میتوان از سبک ال بروکس برای ورود استفاده کرد که در این روش میتوان یک تیک بالاتر یا پایینتر از شمع مورد نظر سفارش خرید یا فروش گذاشت. در چنین شرایط معامله گر باید خیلی سریع عمل کند تا slippage (تفاوت نقطه سیگنال و نقطه ورود) افزایش پیدا نکند.
- اینساید بار: شمع اینسایدبار کوچک است و در دامنه بالا و پایین شمع قبلی جای میگیرد. یعنی سقف آن از سقف شمع قبلی پایینتر است و کف آن از کف شمع قبلی بالاتر است.
- اوتساید بار یا شمع بیرونی: اوتساید بار از شمع قبلی خود بزرگتر است و کاملا با آن همپوشانی دارد. سقف آن بزرگتر از شمع قبلی و کف آن کوچکتر از شمع قبلی است.
مفهوم اوتسایدبار این است که در شمع قبلی از آن بی تصمیمی وجود داشته ولی سپس بازار در شمع اوتسایدبار تصمیم خود را میگیرد و قیمت بالا یا پایین میرود. ممکن است که تعریف آن ساده باشد، اما ترکیب اوتساید بار با پرایس اکشن های دیگر میتواند به برتری معامله گران منجر شود.
با این وجود محل قرار گیری آنها از همه چیز مهمتر است. اگر کف اوتساید بار به وسط نزدیک باشد، آنگاه این حالت شبیه به دامنه معاملاتی است زیرا نه خریداران و نه فروشندگان نتوانستند بر یکدیگر غلبه کنند. در شکل زیر بعد از سقف قیمتها، اوتسایدبار شکل گرفته است که نشان دهنده شکست در ادامه روند است.
این حالت به ما سیگنال میدهد که یک اصلاح بزرگ در انتظار است. اگر اوتسایدبار در وسط دامنه معاملاتی شکل بگیرد، معامله گران پرایس اکشن آن را نادیده میگیرند. زمان که اوتسایدبار در اصلاح یک روند قوی قرار بگیرد، آنگاه در چنین حالتی شمع اصلاحی نیست و نشان دهنده تمایل خیلی قوی برای ادامه اصلاح است.
برای مثال اگر یک شمع اوتسایدباری نزولی در اصلاح روند صعودی شکل بگیرد نشانه این است که این اصلاح نزولی به مسیر خود ادامه خواهد داد. اگر علاوه بر این شمع دلایل دیگری برای فروش وجود داشته باشد، آنگاه میتوانیم منتظر بمانیم تا از فروش سود کنیم.
در این حالت، خریدارانی که حد ضرر تعیین کرده اند به دام میافتند و بعد از اینکه بازار بر میگردد، خریداران هم شروع به فروش میکنند که این خود فشار فروش ایجاد میکند. عکس این حالت برای روند نزولی نیز برقرار است.
الگوی اینسایدبار، اوتسایدبار، (ioi)
این یک ستاپ برای شکست در جهت مخالف روند است. این الگو ارتباط نزدیکی با الگوی ii دارد. در زیر چارت پوند/ ین را داریم که الگوی ioi را تشکیل داده است. در این الگو ابتدا یک اینسایدبار، سپس یک اوتساید بار و بعد دوباره یک اینسایدبار شکل میگیرد. این الگو در شکل زیر نشان داده شده است.
الگوی شمع های کوچک
مفهوم شمعهای کوچک باید در محل شکل گیری آنها بررسی شود. به طور کلی، شمعهای کوچک نشان دهنده این هستند که طرفین بازار اشتیاق ندارند. همچنین یک شمع کوچک می تواند به معنای توقف در خرید و فروش باشد چون طرفین منتظر هستند ببینند که آیا نیروی مخالف بازار وارد بازی میشود یا خیر.
شمع کوچک میتواند به معنای عدم توافق بین نیروهایی باشد که بازار را به یک طرف کشانده اند، پس نشانه برگشت است. بنابراین مفهوم شمع کوچک به محل پیدایش آن بستگی دارد. برای مثال، در بعضی مواقع شمع کوچک به معنای ایست در روند است، یعنی یک پولبک در روند ایجاد میشود و شمعهای کوچک در انتهای پولبک شکل میگیرند، پس فرصت مناسبی برای خرید در جهت روند است.
اما در سایر شرایط ممکن است نشان دهنده روند باشد پس سیگنال برگشت می دهد.
الگوی ii و iii و ii : یک الگوی اینساید بار است که از دو اینسایدبار پشت سرهم تشکیل شده است. الگوی iii هم سه اینسایدبار پشت سرهم هستند. اکثر اوقات این شمعها کوچک هستند. در شکل زیر الگوی iii را داریم:
معامله گرانی که از جهت بازار مطمئن نیستند اما از حرکت بعدی مطمئن هستند میتوانند همزمان در بالا و پایین الگوی ii یا iii به ترتیب سفارش خرید و فروش بگذارند، سپس منتظر میمانند که بازار این الگوی اصلاحی را بشکند.
بعد از اینکه بازار این الگوی اصلاحی را شکست، معامله گران در یک جهت وارد معامله میشوند و سفارشی که در جهت دیگر گذاشتند تبدیل به حد ضرر میشود.
ال بروکس یک ستاپ رایج معرفی کرده که در آن از الگوی ii استفاده میکند؛ این ستاپ به این صورت است که اگر در یک روند قوی که قبلا خط روند شکسته شده، الگوی ii شکل بگیرد آنگاه اگر بازار این روند را دوباره بشکند سیگنال برگشت داریم.
اینسایدبارهای کوچک به این معنی هستند که فشار خرید و فروش به یک میزان برابر است. سفارش خرید در حال انتظار باید یک تیک در جهت خلاف اولین شمع در الگوی ii قرار بگیرد و احد ضرر هم باید تیک بالاتر از شمع اول در جهت مخالف قرار بگیرد.
روند
روند به دو شکل صعودی و نزولی است. در روند صعودی، سقفها و کفهای بالاتر و در روند نزولی هم سقفها و کفهای پایینتری شکل میگیرند. برای مشخص کردن روند، سقفها را به هم و کفها را هم به وصل میکنیم، این خطوط شیبدار، نشانگر جهت روند هستند. روند زمانی شکل میگیرد که بازار ۳ یا ۴ گام متوالی شکل دهد.
برای مثال در روند صعودی، سقفها و کفهای بالاتری داشته باشیم، نکته مهم این است که سقفها و کفهای بالاتر باید بعد از بسته شدن شمع بررسی شوند. اگر قبل از بسته شدن شمع تصمیم بگیریم که این یک سقف بالاتر است، آنگاه این ریسک وجود دارد که بازار بر خلاف انتظار ما برگردد.
سوئینگ
در روند صعودی یعنی یک سقف بالاتر که به آن سوئینگهای (swing high) هم میگویند. که بعد از آن پولبک شکل میگیرد و در کف بالاتر تمام میشود. عکس این حالت در روند نزولی نیز صدق کرده و سوئینگ لو (swing low) ایجاد میشود.
زمانی که بازار خط روند را میشکند، آنگاه فاصله بین آخرین سوئینگ تا نقطه شکست، خط روند میانی یا گام نامیده میشود. بعد از یک گام صعودی، یک M نزولی داریم که سوئینگ را شکل میدهد. به طور کلی، معامله گران پرایس اکشن در روند استاندارد به دنبال ۲ یا ۳ سوئینگ هستند.
خط روند میکرو
همانطور که اشاره شد وقتی برای مدتی سقفها و کفهای بالاتری داشته باشیم، آنگاه میتوان خط روند رسم نمود. اما خط روند میکرو زمانی ایجاد میشود که تمام یا اکثر سقفها و کفها در یک دوره کوتاه و در طی چند شمع شکل بگیرد.
یعنی همانطور که شکست در یک روند نزولی ممکن است شکست بخورد، خطوط روند میکرو هم شکسته میشوند و شکست آنها هم میتواند غیرواقعی باشد.
برای معامله در شکست خط روند میکرو، سفارش در حال انتظار را یک تیک بالاتر یا پایینتر از شمع قبلی قرار میدهیم، که بتوان در جهت روند وارد شد. خط روند میکرو معمولا در اصلاح روند اصلی و یا پولبک استفاده میشود و برای نقطه شکست و پایان خط روند سیگنال قوی ارائه میدهد. اگر بازار از این شمع بالاتر برود یعنی شکست خط روند میکرو، واقعی بوده و بازار به روند صعودی خود ادامه خواهد داد. در روند صعودی، شمعی که خط روند نزولی میکرو را میشکند یک شمع صعودی قوی است که همان شمع سیگنال نیز میباشد.
اسپایک و کانال
اسپایک همان ابتدای روند است که بازار با قدرت در جهت روند جدید حرکت میکند. که اغلب در ابتدای روز و در چارت طی روز شکل میگیرد. سپس سرعت آن کم شده و وارد یک کانال باریک میشود که به آرامی در جهت روند حرکت میکند.
بعد از اینکه کانال شکسته شد، بازار معمولا به سطح شروع روند بر میگردد و سپس وارد دامنه معاملاتی میشود. این دامنه معاملاتی معمولا بین دو سطح شروع روند و شکست کانال است. کانال و اسپایک شکاف زمانی رخ میدهد که در نقطه شروع روند، شکاف داشته باشیم. یعنی یک شکاف عمودی بین سقف شمع حاضر و کف شمع بعد وجود داشته باشد.
پولبک
پولبک جایی است که روند موجود دچار وقفه و یا اصلاح میشود. اما این اصلاح از نقطه شروع روند و یا نقطه شکست فراتر نمیرود. اگر پولبک از نقطه شروع روند فراتر برود، آنگاه یک برگشت یا شکست نادرست است و نه یک پولبک. در یک روند قوی، پولبک برای زمان زیادی ادامه دارد تا اینکه یک گام دیگر شبیه به روند شکل دهد.
همانند یک روند معمولی، یک پولبک بزرگ نیز دو گام دارد، به عبارتی معامله گران پرایس اکشن انتظار دارند که بازار به تلاش دوباره پایبند بماند و بنابراین منتظر دومین سوئینگ در پولبک هستند که شکست بخورد و بازار در جهت روند قبلی به حرکت ادامه دهد. یکی از روشهای پرایس اکشن برای اینکه در انتهای پولبک و در جهت روند وارد شود این است که در پولبک روند صعودی تعداد سقفهای بالاتر و در پولبک نزولی تعداد کفهای پایینتر را بشمارد.
به عبارت دیگر، در یک پولبک که در روند صعودی شکل گرفته، سقفها به ترتیب پایینتر شکل میگیرند تا اینکه توسط یک شمع که بالاتر از سقف شمعهای قبلی شکل میگیرد، شکسته میشوند که به آن شمع High1 و در روند نزولی شمع Low1 گفته میشود. اگر بعد از H1، پولبک تمام نشود و روند ادامه نیابد، آنگاه بازار چند شمع نزولی دیگر شکل میدهد که سقفها پایینتر از قبلی هستند تا اینکه یک شمع شکل میگیرد که سقف آن بالاتر از سقف قبلی است.
این شمع H2 است و این فرآیند ادامه دارد تا اینکه روند به حرکت خود ادامه دهد یا تا اینکه پولبک به دامنه معاملاتی یا برگشت تبدیل شود. وقتی پولبک یک خط روند میکرو باشد، آنگاه H1 و L1 سیگنالهای معتبری هستند. بنابراین اگر بازار به قانون تلاش دوباره” پایبند باشد، آنگاه امن ترین نقطه ورود به روند H2 و L2 خواهد بود.
در واقع پولبک دو گامی به عنوان رایجترین نوع پولبک شکل گرفته است. از طرف دیگر در یک روند قوی معمولا پولبکها ضعیف هستند و شمارش Hها و Lها دشوار خواهد بود. در چنین روندی، ممکن است که دو سوئینگ نزولی شکل بگیرد اما نمیتوانیم ۱H و H2 را شناسایی کنیم.
در مقابل، معامله گران پرایس اکشن به دنبال شمع روندی نزولی هستند که وقتی بعد از آن یک شمع صعودی با سقف پایینتر شکل بگیرد، آن را به عنوان گام اول در پولبک در نظر بگیرند و بعد به دنبال شمع سیگنال H2 میگردند.
یک روش ساده برای ورود این است که سفارش خرید را یک تیک بالاتر از H یا یک تیک پایینتر از L قرار بدهیم و همینطور که شمع بعدی در حال شکل گیری است منتظر باشیم که سفارش اجرا شود.
اگر سفارش در شمع بعد اجرا شود، آنگاه این شمع ورود است و شمع H یا L شمعهای سیگنال هستند. سپس حد ضرر هم یک تیک پایینتر از H یا یک تیک بالاتر از L خواهد بود.
شمارش H ها و L ها یکی از روشهای پرایس اکشن برای معامله پولبک است که برای دریافت نشانههای بیشتر باید به سایر سیگنالهای پرایس اکشن نیز توجه شود. معامله گر پرایس اکشن انتخاب میکند که باید در کدام یک از سیگنالها تخصص پیدا کند و چگونه آنها را ترکیب کند.
الگوی شمع برگشتی
شمع برگشتی سیگنال برگشت روند حاضر را صادر میکند. یعنی معامله گر باید شمع سیگنال را به نشانه برگشت جهت بازار در نظر بگیرد. قیمت پایانی در یک شمع صعودی برگشتی باید با فاصله زیادی از قیمت اولین معامله قرار بگیرد و سایه پایینی بزرگ (۳۰ الی ۵۰ درصد از ارتفاع شمع) و سایه بالایی نداشته باشد یا کم باشد.
همچنین باید همپوشانی کمی با شمعهای قبل از خود داشته باشد و سایه پایینی آن از شمعهای قبلی پایینتر باشد. لازم به ذکر است که ویژگیهای شمع نزولی برگشتی کاملا برعکس است.
اگر سقف یا کف، بالاتر یا پایینتر از حالت طبیعی شکل بگیرد آنگاه احتمال برگشت بیشتر است. برای مثال در برگشت صعودی، سایه پایینی شمع، پایینتر از شمعهای قبلی است. در شکل زیر مشاهده میشود که روند نزولی بعد از پیدایش شمع برگشتی صعودی برمیگردد.
شمع برگشت صعودی را میتوان اینگونه از نقطه نظر پرایس اکشن تحلیل کرد:
این شمع نشان میدهد که فشار فروش به نقطه اوج خود رسیده و حالا باید خریداران با قدرت وارد بازار بشوند، قدرت را در دست بگیرند و قیمت خود را غالب نمایند. این حالت باعث میشود که با سرعت و شیب زیاد افزایش یابند. اسکلپرها که در این کف فروخته بودند، حال مجبور به خرید میشوند، که این باعث تقویت حرکت صعودی خواهد شد.
- شکست خط روند وقتی بازار برای مدتی در یک روند قوی بوده، با رسم یک خط روند میتوان زمان اصلاح را متوجه شد.
هر گونه اصلاح به شکست خط روند منجر میشود و نشانه ضعف است. به عبارتی نشانگر این است که احتملاً بازار به زودی تغییر جهت دهد و یا حداقل سرعت پیشرفت روند برای مدتی کند خواهد شد.
کف و سقف دوقلو
وقتی بازار به یک نقطه اوج میرسد، معمولا پولبک میزند تا دوباره به این نقطه اوج برسد. بعد از اینکه مجدد به این نقطه رسید، بازار برمی گردد، این حالت برگشت دو مرتبه بازار را را الگوی پرچم نزولی سقف دوقلو و یا پرچم صعودی کف دوقلو و یا همان سقف و کف دوقلو گویند.
این الگو نشان دهنده این است که حرکت اصلاحی ادامه خواهد یافت. بروکس اشاره کرده است که بعد از سقف و کف دوقلو احتمال پولبک زیاد است و به ۵۰ تا ۹۵ درصد از سقف و کف دوقلو بر میگردد، که این حالت شبیه به الگوی کلاسیک سر و شانه است.
نحوه معامله الگوی کف و سقف دوقلو اینگونه است که برای مثال در کف دوقلو، سفارش خرید در حال انتظار را یک تیک بالاتر از شمعی که کف دوم را شکل داده قرار میدهیم. اگر سفارش انجام شود، آنگاه حد ضرر را یک تیک پایینتر از همان شمع قرار میدهیم.
الگوی دوگانه سقف و کف دوقلو (Double top twin and double bottom twin)
وقتی چند شمع با بدنه نسبتا بزرگ و سایه کوچک داشته باشیم که سایه بالایی یکسانی داشته باشند و در بالاترین نقطه چارت شکل بگیرند، آنگاه الگوی دوگانه سقف دوقلو داریم. عکس این حالت الگوی دوگانه کف دوقلو است. این الگوها در تایم فریم کوچکتر در قالب سقف و کف دوقلو شکل میگیرند.
سیگنالهای شکل گرفته در تایم فریم کوچکتر معمولا سریعتر و ضعیفتر هستند پس وقتی بنظر میرسد که این الگوها در حال شکست هستند، معامله گر پرایس اکشن در جهت مخالف سیگنال وارد معامله میشود.
به عبارت دیگر الگوهای دوگانه سقف و کف دوقلو، الگوهای در جهت روند هستند. تحلیلگر پرایس اکشن پیش بینی میکند که سایر تحلیل گران در تایم فریم کوچکتر به سیگنال سقف و کف دوقلو عمل خواهند کرد و بازار برخلاف آنها حرکت خواهد کرد، پس معامله گر پرایس اکشن هم بر خلاف جهت آنها معامله میکند و سفارش خرید را یک تیک بالاتر از سقف یا پایینتر از کف قرار میدهد. نکته حائز اهمیت این است که معامله گران به دام افتاده باعث میشوند که حرکت مورد انتظار بازار سرعت و شدت بیشتری داشته باشد.
الگوهای دوگانه معکوس (دوقلوی بالا-پایین و دوقلوی پایین-بالا) down-up or up-down twin
در این الگو شمع روندی متوالی داریم که در جهت مخالف یکدیگر شکل میگیرند. اندازه بدنه و سایه شمعها یکسان است. وقتی این الگو در روند شکل بگیرد، سیگنال برگشتی صادر میکند. اگر این الگو در تایم فریم بالاتر دیده شود، معادل تک شمع برگشتی است.
حال اگر شمعها سایه نداشته باشند، آنگاه سیگنال دریافتی قویتر خواهد بود. برای مثال، در یک روند نزولی که دوقلوی پایین و بالا شکل گرفته است، اگر شمعها سایه پایینی نداشته باشند آنگاه سیگنال قویتری داریم. در شکل زیر نمونهای از الگوی بالا-پایین ارائه گردیده است.
- الگوی گوه (Wedge): الگوی گوه همانند روند است. خطوط روند در رسم کانال به یکدیگر همگرا شده که این نشان دهنده احتمال شکست است. الگوی گوه که بعد از روند شکل گرفته است را یک سیگنال برگشتی خوب در نظر میگیرند.
دامنه معاملاتی
دامنه معاملاتی زمانی شکل میگیرد که روند وجود ندارد و یک سقف و کف برای حرکات بازار ایجاد میشود. این سقفها و کفها دامنه حرکتی بازار را شکل میدهند که مثل یک مانع بر سر راه بازار عمل میکند. انتظار میرود که ۸۰ درصد از تلاشهای بازار برای شکست این سطوح با شکست مواجه شود و بازار مجدد در این دامنه حرکت کند.
زمانی که سقف دامنه اصلاحی شکسته شود، یک سقف بالاتر شکل میگیرد. از آنجا که معامله کردن در دامنه معاملاتی دشوار است، پس معامله گران پرایس اکشن بعد از شکل گیری اولین سقف بالاتر صبر میکنند تا دومین شکست شکل بگیرد. این یک معامله نزولی با احتمال موفقیت بالا است و وسط دامنه معاملاتی به عنوان هدف سود در نظر گرفته میشود.
این روش مناسب است زیرا اولا وسط دامنه معاملاتی به عنوان آهن ربای پرایس اکشن عمل میکند. دوما سقف بالاتر چند واحد بالاتر از سقف دامنه است و بازده بیشتری خواهد داشت. سوما اینکه طبق قانونِ دو شکست متوالی، وقتی بازار دوبار سعی کرده که یک جهت را بشکند ولی موفق نمیشود، آنگاه بازار در جهت مخالف به حرکت ادامه خواهد داد.
الگوی Barb Wire
وقتی بازار در یک دامنه معاملاتی کوتاه قرار میگیرد و اندازه شمع بزرگ است، آنگاه ممکن است سیگنال پرایس اکشن شکل بگیرد اما اعتبار و قدرت پیش بینی آن بسیار پایین است. بدین جهت بروکس یک الگوی بخصوص به نام Barb Wire را شناسایی کرد.
در این الگو چند سری شمع داریم که همپوشانی زیادی دارند و شمعهای اصلاحی را شامل میشود. الگوی Barb Wire نشاندهنده این است که قدرت نه در دست خریدران است و نه در دست فروشندگان و هیچکدام نمیتوانند فشار ایجاد کنند.
اگر معامله گر پرایس اکشن بخواهد در بازار اصلاحی سود کند باید از استراتژی مناسب برای دامنه معاملاتی استفاده کند. معاملات در خطوط حمایت و مقاومت دامنه معاملاتی انجام میشود و هدف سود قبل از اینکه قیمت به جهت مخالف برسد تعیین میشود.
الگوهای هارمونیک
الگوهای هارمونیک
از دیگر ابزارهای مهم در تحلیل تکنیکال الگوی های هارمونیک است. همان طور که اشاره شد در تحلیل های تکنیکال الگوها و نمودارهای متعددی وجود دارد که می توان برای استفاده از آن برای شناخت بازار استفاده کرد.
در الگوهای قیمتی هارمونیک، الگوهای قیمتی با استفاده از اعداد فیبوناتجی جهت مشخص مردن دقیق نقاط بازگشتی به کار می رود. در واقع هارمونیک، الگوهای قیمتی و ریاضی را باهم ترکیب می کند تا یک روش معامله بسارد که دقیقا بر مبنای سومین اصلی که در بالا بیان شد، تکرار می شوند.
ریشه این روش، نسبت اولیه یا مشتقی از آن است (0.618 یا 1.618). نسبتها شامل این موارد هستند: 0.382، 0.50، 1.41، 2.0، 2.24، 2.618، 3.14 و 3.618. این الگوها در طبیعت و حتی ساختارهای انسانی نیز تکرار می شود، از طرف دیگر در بازارهای مالی هم می توان این را تکرار کرد.
با یافتن الگوهایی که دارای طول و اندازههای متفاوت است، معاملهگر میتواند نسبتهای فیبوناچی را به الگوها اعمال کند و قیمتهای بازار را در آینده پیشبینی نماید. در گزارش های آتی به بررسی بیشتر فیبوناتچی ها پرداخته می شود.
نتیجه گیری
این روش شاید سادهترین روش معاملاتی باشد و این در حالیست که بسیار پایدار و دقیق است. تریدرهای تحلیل تکنیکال جزو کسانی نیستند که بخواهند یک شبه میلیونر شوند، اما هنگامی که از این روش به شکل درستی استفاده کنید، به شما کمک میکند تا تریدر بهتری شوید.
در حالی که شاید این روش برای معاملهگران تازه کار که از اندیکاتورهای پر زرق و برق و با ظاهر فریبنده استفاده میکنند محبوب نباشد، اما در بین معاملهگران حرفهای بسیار پرطرفدار است.
16 پاسخ
چقدر میشه برای خرید و فروش به تحلیل تکنیکال اعتماد کرد؟
تحلیل تکنیکال علمی است که احتمال برد و سود آوری یک معامله گر و تاجر را به حداکثر می ساند و از ضررهای معامله گر جلوگیری می کند.
پرایس اکشن بهتر است یا تحلیل تکنیکال؟
پرایس اکشن هم جزئی از تحلیل تکنیکال است با تفاوت اینکه کمتر از اندیکاتور و ابزار استفاده می شود و هر 2 این نوع در بازار استفاده می شود و سودهای زیادی را برای معامله گران رقم می زند.
تاثیر اخبار در تحلیل تکنیکال چقدر است؟
صرفا معامله گرانی که تکنیکالیست هستند با اخبار معامله انجام نمی دهند. درست است که اخبار تاثیر زیادی بر روی قیمت می گذارد ولی بر اساس اصلی تحلیل تکنیکال (همه چیز در قیمت نهفته است) حتی اخبار
آیا می شود با استفاده از اخبار و تحلیل تکنیکال به تحلیل درست تری رسید؟
بله، شما می توانید با استفاده از اخبار و تحلیل تکنیکال مسیر قیمت را درست تر پیش بینی کنید. که به عنوان تحلیل تکنوفانتدمنتال معروف است و مجموعه سهامیر در تمامی متدهای آموزشی خود از این روش نوین استفاده می کنند
مهمترین نوع تحلیل تکنیکال چیه؟
تمامی سبک های تحلیل تکنیکال خوب است. اما از بهترین آنها می توان به تحلیل کلاسیک پرایس اکشن و الیوت اشاره کرد که مجموعه سهامیر جدیدترین نوع آمورشی و تحلیلی از تمام متدهای گفته شده را در اختیار دانشپذیران قرار می دهد.
شما با هر کدام از دو روش به تنهایی میتوانید به خرید و فروش سهام بپردازید. این به شما بستگی دارد که ترجیح میدهید کدام علم را برای شروع انتخاب کنید.
در نهایت میتوانید اول یکی را آغاز کنید و اگر تمایل به گسترش دانش خود در این زمینه داشتید، روش دیگر را هم یاد بگیرید. هر چند میتوانید هر دو روش را با هم یاد بگیرید، چون جزئیات مطالب کاملا با یکدیگر متفاوت هستند و هیچ کدام پیش نیاز یکدیگر نمیباشند.
موارد استفاده از اندیکاتور چیه ؟
بهطورکلی از اندیکاتورها در بازارهای مالی بر اساس تغییرات گذشته قیمت، به سه شکل استفاده میشود:
۱- هشدار: اندیکاتورها در برخی مواقع و بر اساس شرایط، قبل از تغییر روند یا همزمان با آن، علائم بازگشت روند را نمایش میدهند. پس یکی از مهمترین کاربردهای اندیکاتور، اعلام هشدارهای مناسب تغییر روند و جهت حرکتی قیمت است.
۲- پیشبینی: یکی دیگر از موارد استفاده از اندیکاتورها، پیشبینی قیمت مناسب برای ورود به سهم است.
۳- تایید: مهمترین استفادهای که از اندیکاتورها میشود، برای گرفتن تایید از تشخیص درست روند و جهت آن است. این روش معمولاً زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که تحلیلگر بر اساس دادههای تکنیکالی یا بنیادی، جهت و قیمت ورودی مناسب در بازار را پیشبینی کرده و از اندیکاتور برای تاییدگرفتن استفاده میکند.
اندیکاتور بهتره برای تحلیل تکنیکال یا اسیلاتور؟
اسیلاتور خودشون در درسته ی اندیکاتور ها قرار میگیرند هر کدوم اینها کارایی خودشون رو دارند و نمیشه بصورت قطعی گفت که کدام یک بهتر است. اما اگر برای تحلیل از اندیکاتور کمتر استفاده بکنی بهتره